حکایت های کوتاهی از مولانا- حكایت خواندن نامه عاشقانه درنزد معشوق
معشوقی، عاشق خود را به خانه دعوت كرد وكنار خود نشاند. عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه كه قبلاً در زمان دوری و جداییبرای یارش نوشته بود، از جیب خود بیرون آورد و شروع به خواندن كرد. نامه ها پر ازآه و ناله و سوز و گداز بود، خلاصه آنقدر خواند تا حوصله معشوق را سر برد.
نامه ,خواندن ,معشوق ,حکایت ,بود، ,نزد ,عاشقانه در ,در نزد ,نزد معشوق ,حکایت های ,خواندن نامه
درباره این سایت