حكایت باغ خدا، دست خدا، چوبخدا
مردی در یك باغ درخت خرما را با شدتتكان می داد و بر زمین می ریخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا این كار رامی كنی؟
گفت: چه اشكالی دارد؟ بنده خدا از باغخدا خرمایی را بخورد و ببرد كه خدا به او روزی كرده است. چرا بر سفره گسترده نعمت هایخداوند حسادت می كنی؟
خدا ,باغ ,خدا، ,كنی؟ ,كه ,روزی ,خدا، چوب ,چوب خدا ,دست خدا، ,می كنی؟ ,باغ خدا،
درباره این سایت