محل تبلیغات شما

حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت پیر و پزشک

پیرمردی، پیش پزشك رفت و گفت: حافظه امضعیف شده است.

پزشك گفت: به علتِ پیری است.

پیر: چشمهایم هم خوب نمی بیند.

پزشك: ای پیر كُهن، علت آن پیری است.

پیر: پشتم خیلی درد می كند.

پزشك: ای پیرمرد لاغر این هم از پیریاست.




داستان اثبات عشق

حکایت سلطان محمود و کبک

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - کارهای خانه

پیر ,پزشك ,پیری ,ای ,های ,حکایت ,پیری است ,و پزشک ,حکایت های ,پزشك ای ,پیر و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت شخصی رضا فتحی(خبری وعلمی) Bob's receptions 1326. آرامشم تویی پروژه های ایکسل و اکسز (accessexcel) maumentjopal Effie's life پایگاه جامع اینترنتی بیان مدیریت نوین پوکه معدنی قروه 09187838868 جوک و sms جدید