حکایتهای کوتاهی از مولانا - حكایت خواب حلوا
روزی یك یهودی با یك نفر مسیحی و یكمسلمان همسفر شدند. در راه به كاروانسرایی رسیدند و شب را در آنجا ماندند. مردیبرای ایشان مقداری نان گرم و حلوا آورد.
حلوا ,یك ,حکایت ,خواب ,مولانا ,های ,حکایت های ,از مولانا ,خواب حلوا ,کوتاهی از ,های کوتاهی
درباره این سایت